ناز, ریز ممه, سبزه, لانا داستانهای سکسی خانوادگی ایرانی روی تقریبا پیچ توسط دیک عظیم - 2022-02-16 13:35:12

مدت زمان : 09:14 نمایش ها : 3315 ارسال شده : 2022-02-16 13:35:12
توضیحات : یک روز خسته کننده دیگر در زندگی پیتر – او بیرون ایستاده بود و از دود سریع لذت می برد. او سپس متوجه دختری شد که در خیابان قدم می زد. او فوق العاده زیبا بود, او مرزی مغناطیسی بود. چند دقیقه طول کشید تا پیتر عقب بیفتد – او اکنون در یک کافه نشسته بود.و از لاته اش لذت می برد. او متوجه شده بود که یک حلقه در انگشت او وجود دارد, اما او تصمیم گرفت به ساکن در این واقعیت نیست. هنوز پیتر پریشان بود-برای لحظه ای به نظر می رسید که سرانجام همه چیز به دنبال او بود قبل از اینکه همه چیز خراب شود. او سرش را بلند کرد و داستانهای سکسی خانوادگی ایرانی او را دید – او در خانه اش بود و روی میز او نشسته بود. او یک لباس زیر زنانه بسیار سکسی پوشیده بود-او به او اشاره کرد که قبل از برداشتن انگشتر و کنار گذاشتن او بیاید. او یک فرشته بود و حاضر بود تمام وحشی ترین تخیلات پیتر را تحقق بخشد. او در جلو خم کمی, چسبیده لب به لب خود را, و گفت: - خوردن الاغ من, عزیزم!, 2022-02-16 13:35:12